هيچ پولي در بساط من كه بساطي هم نيست وجود نداره بله خزانه خالي شده بدهي ازسر وكولم بالا ميره ولي
من هنوز شادم .
خوب مثل اينكه اين فكر احمقانه عاشق بودن پر كشيده واز سراي اينجانب به يه خراب شده ي ديگه كوچ ميكنه
در هر صورت عاشق بودن رو دوست دارم چون فوران احساساتم رو موجب ميشه ولي خوب يه سختي هايي هم داره .
ولي يكي هست در همين نزديكي كه هنوز عاشقه شايد داره خودشو گول ميزنه من كه خدا نيستم شايد هم
داره تمارض ميكنه كه بلكم به حريفش كارت بدن ولي كي ميخواد اينكارو بكنه داوري وجود نداره .
دارم كشش ميدم بلكه وبلاگ نويس بشم نه چشمم اب نميخوره
۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر