۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

پدر

يك هفته پيش روز سه شنبه 24 شهريور در ساعت حدود 3 صبح بابام رفت اون دنيا .
" من نتونستم گريه كنم زور هم زدم "
"باباي خوبي نبود بد هم نبود"
"هنوز سر خاكش نرفتم"
"براي تشييع جنازه من نرفتم بايد خونه ميموندم"
"براي مراسم ختم هم نرفتم بايد خونه ميموندم"
"يكي سر جنازه بابام ميگفت كه عموم ناكام رفت ! هنوز دارم فكر ميكنم كه طرف معني ناكام رو ميدونست ؟"