۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

انزوا

يكي از بدبختي هاي كه به ارث برده ام تمايل به انزواست كه منطقم هم نميتونه مانعش بشه .

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

امتحان

شب امتحان سستي بر من غالب گشته قيد چند نمره انتهايي را ميزنم.
گاد پليز هلپ مي .

۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

الاكلنگ

شهر به سرعت ازاين رو به اون رو ميشه مغازه ها پشت سر هم رنگ عوض ميكنن خيابونا شلوغن بشدت هر كسي گليم خودشو گرفته و سعي ميكنه نيفته تو اب مغازه هايي كه قبلا زنجبيل و نخود كيشميش ميفروختن عوض شدن و موبايل و كامپيوتر و كلي سوغاتي هاي عصر تكنولوژي رو ميفروشن اينا همش در اثر تغييرات جهانيه كه تاثيرشو روي همه دنيا گذاشتن ميدوني ك و نم( شما بخونيد دلم) ازكجا ميسوزه اينكه تو اين هياهو همه دنبال آرامشن ولي اينطوري كه نميشه پيداش كرد پول يگانه مخلوقيه كه همه خواهانشن بعضيا سيرهم نميشن درد و مرض هم رفته بالا همه دنبال بيمه ان ماشين خريدن ميرن اين ور اونور تصادف زياده اعصابا خورده نون روانشناسا هم روغنيه خوب تو اين هياهو منم دلم پول ميخاد ماشين خونه از شما چه پنهون هوس عشق بازي با يكي از ... ولش كن ولي خوب از طرف ديگه دلم گرفته همينطور نفسم گوشام پره از صداهاي ناهنجار بوق بيق داق دوق جيق ... خلاصه ميدوني هوس ميكنم كه برم يه جايي دور كجا؟ يه جايي كه از شهر وماشين وصدا و دود خلاص بشم يه جايي كه پول كمه عوضش اعصاب راحته يه جايي پرت يه جاي كوهستاني پشت كوهها كه هر كسي هوس نكنه تو هپي ارتحال ديز بياد شلوغش كنه پلاستيكيش كنه بالاي تپه ها پشت كوهها با هواي خوب با يه خونه از عشق با يه خونه به دور از هياهوي ملت با گليم هاشون بشيني كتاب بخوني به سكوت گوش كني طوري كه وقتي كه آروغ ميزني يا ميگوزي صداش بپيچه تو كوهها وقتي انعكاس صداشو ميشنوي خودت به خودت بگي بي تربيت! اينجا جاشه بعد نگاه كني به اطراف و بگي آره خوب همين جا جاشه همين جاشه كه لخت مادرزاد بشي مثل وقتي كه از بهشت اخراجت كردن و آسمانو نگاه كني و ازش بپرسي كه چرا عاقبت ما اين شد مگه مادرمون حوا برامون عاقبت خيري نخواسته بود ... و فرباد بزني بدون اينكه كسي بهت بگه يابو يواش مگه اينجا بيابونه آره خوب پس چي اينجا بيابونه ( حداقل قبلا كه بود ) و منم دلم ميخواد داد بزنم كه ( ملت خر تويي يا من) حتي برا يه سال اين زندگي بهتره از زندگي تو شهره با مردمش كه روز به روز اخموتر عنق تر و خرتر ميشن حتي از لادن هم خرتر ( كدوم لادن؟ ) همون كه وقتي بهش ميگي عاشقشي نمي فهمه وقتي هم نميگي نميفهمه راستي تو خونه اي كه ساختي ميتوني لادن رو هم ببري هر وقت كه خواستيد ميتونيد سوار الاكلنگ بشيد بدون اينكه كسي بهتون بگه آدماي گنده نمي فهمن نبايد سوار الا كلنگ بشن اونم تو انظار عموم آخه الاكلنگ خودمونه هوس كرديم ميخواييم سوار شيم – كه حتي روغن كاريش هم نكنيم جير جير زيرمون صدا بده اصلا به كي چه به كي چه كه ملت هوس الا كلنگ ميكنن به من و لادن چه برن برا خودشون يه الاكلنگ سفارش بدن بعد هر جا خواستن سوار شن با كلاه ايمني يا بدون اون به من چه .
من خوابم مياد خدافظ
لادن لامپو بزن.
------
ته نوشت: بهش اس ام اس ميزنم كه:
من: الاكلنگ دوست داري.
اون : چطور ؟
نميگه آره يا نه ميگه چطور خوب برا همينه كه خره و من عاشقه خرام .

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

اعتماد به نفس

هيچ پولي در بساط من كه بساطي هم نيست وجود نداره بله خزانه خالي شده بدهي ازسر وكولم بالا ميره ولي
من هنوز شادم .
خوب مثل اينكه اين فكر احمقانه عاشق بودن پر كشيده واز سراي اينجانب به يه خراب شده ي ديگه كوچ ميكنه
در هر صورت عاشق بودن رو دوست دارم چون فوران احساساتم رو موجب ميشه ولي خوب يه سختي هايي هم داره .
ولي يكي هست در همين نزديكي كه هنوز عاشقه شايد داره خودشو گول ميزنه من كه خدا نيستم شايد هم
داره تمارض ميكنه كه بلكم به حريفش كارت بدن ولي كي ميخواد اينكارو بكنه داوري وجود نداره .
دارم كشش ميدم بلكه وبلاگ نويس بشم نه چشمم اب نميخوره

۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبه

تستسترون

بدنم به شدت تستسترون توليد ميكنه مجبورم برم باشگاه كه هرز نره هان !

۱۳۸۷ خرداد ۱۳, دوشنبه

ريش كنان

اقا اين ريشم سفيد شد بسكه كندمش قبلا استرس داشتم پامو تكون ميدادم.