۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

گریه

گریه میکنم تا کمی سبک شوم آری سخت دلبسته این اشک های دیر جوش بوده ام و اکنون به یاریم امده تا مرا تسکینی باشد قلبم آرمشی می یابد که نیازمند آنست و هنوز در افکار خود غوطه ور باشم و در غم دوری از موجود نازنیم تنها عشقم بنویسم در این تارک دنیا در این گوشه به دور از همه افتاده و به یاد نازنین عشقم ! امیدم اینست که گوشه ای از خاطر خود را به من بسپارد گوشه ای به اندازه خمیازه ای لحظه ای به اندازه ی آهی مرا به ییاد اورد و کوچک گوشه چشمی نیازم را برطرف میسازد آری اکنون میگریم تا آرامشی بیابم من با این سخت دلی که از همیشه با من بوده است میگریم قطره قطره موج موج کاش اشکهایم قدری بیش از این بود تا آرامشی یابم بیشتر .

شیفته

عشق من اکنون که خوب گذشته را مینگرم می بینم که دام هایی که من بر سر راه شما برای به دام انداختن شما قرار دادم خویشتن را به شدید ترین وجهی گرفتار ساخت اکنون که کاملا گرفتار شده ام نه راه  بازگشتی برایم باقی مانده و نه راهی به پیش و دام بلای عشق مرا در خود غوطه ور ساخته  تنها با من بگویید که با قلب من چه کردید ؟!
 عشق انسانها راست ، ولی چگونه نمیتوان خویشتن را از مشقتهای ان رها ساخت درحالی سعی در بازگشت به خویشتن و عبور از گردنه ناهموار عشق میکنیم بیش از پیش در ان گرفتار میشویم این دل ما چگونه ساخته شده است که توان عشق را نداریم با وجود این به سوی ان رفته و خود را با آگاهی در ان گرفتار میکنیم !
شیفته