۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

شغل

الان ديگه تقريبا ميشه گفت يه شغل دارم حداقل اگه گندي بالا نيارم تا 5 سال شغل ثابت !
بد نيست خوب هم نيست !
شايد ادامه تحصيل بدم اگه اين كنكور لعنتي بزاره !
اميد به زندگيم زيادتر شده !
جدن كار بهترين تفريحه !


۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

بخار

خيلي متاسفم كه هيچوقت ازم بخاري بهوا بر نخواست!
البته اين شايد لزوما بد نباشه چون بخارات جو رو بگند كشيدن!
ولي جالبه تو اين دنياي دو روزه كه حتي در اثر يك گوزيدن ساده
ممكنه يه سكته اي چيزي بياد سراغم دست به هيچ كاري نميزنم!
ريسك نه ها ! همين كاراي معمولي ! بله از قضاي روزگار ما هم اينطوري شديم !
ولي في النفسه كار بدي نيس! شايد يه جايي بدردمون خورد!
حتي از بوسيدن دختركي كه بر اثر بوسه من ممكنه فكر ازدواج بسرش بياد ابا دارم !
اين شايد ناشي ميشه از ترسيدن از مسئوليت ها !
ازدواج مسئوليت مياره و من هم گريزون از اين قضيه !
گاه گداري اين نه چندان زيباي خفته ما هم بيدار ميشه ما هم با نوازشي گولش ميزنيم و ميخوابانيمش !
خوب از قضا كرديم و شد !

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

ت.خ.م.ي

زندگي خيلي ت.خميه !
وقتي فكر ميكني داره زندگيت بهتر ميشه اون پشت معلوم نيس چه اتفاقي داره ميفته!
وقتي فكر ميكني ديگه راحت شدي زندگي برعكس ميشه !
وقتي دانشجوئي دلتنگ تابستوني !
وقتي فارغ ميشي دلتنگ دانشگاه ميشي !
وقتي داري ميميري هنوز هم دودستي به دنيا چسبيدي !
وقتي زنده اي آرزوي مرگ ميكني !

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

مي شود

بي همگان به سر شود

بي تو هم تقريبا به سر شود !

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

پدر

يك هفته پيش روز سه شنبه 24 شهريور در ساعت حدود 3 صبح بابام رفت اون دنيا .
" من نتونستم گريه كنم زور هم زدم "
"باباي خوبي نبود بد هم نبود"
"هنوز سر خاكش نرفتم"
"براي تشييع جنازه من نرفتم بايد خونه ميموندم"
"براي مراسم ختم هم نرفتم بايد خونه ميموندم"
"يكي سر جنازه بابام ميگفت كه عموم ناكام رفت ! هنوز دارم فكر ميكنم كه طرف معني ناكام رو ميدونست ؟"



۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

اين جهان

اين جهان كوه است و فعل ما ندا!

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

چرخ زمانه

چرخ زمانه ميچرخه و ما بخاطر كارهاي كرده ونكرده تقاص پس ميديم.

۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

شهادت

يك كسي رو كه ميشناختم بنام يعقوب بروايه با تيرغيب ناكسان نيست شد.

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

اين مردمان


این چه حرامزاده مردمان‌اند؛ سنگ را بسته‌اند و سگ را گشاده!

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

عزت نفس

اگه عزت نفس داشتيم اينجوري نمي شديم. چجوري ؟

محكوم

اين جنبش محكوم به پيروزيه .

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

سحر

اندكي صبر , سحر نزديك است.

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

اس ام اس

اس ام اس را خدا آزاد كرد.

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

موج سبز

اميدوارم ديگه هيچوقت چهره منحوس اين مردك رو در قامت رياست جمهورمون نبينم .
اگرچه من دستبند سبز دارم ولي كلا اين جريان انتخابات رو(با هر نتيجه اي) به نفع ملتم ديدم.
چرا كه همه كانديداها از اصول معطل مونده قانون اساسي حرف زدند مثل 12 و 15 و 19 .
اين خودش يه پيشرفت محسوب ميشه كه ملت ميتونن تو خيابونا برضد كانديداي مخالف شعار بدن .
به نظرم تا حدي به اهدافمون رسيديم كافيه كه برنده شيم وپايه هاي آزادي رو محكم كنيم.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

آخ دلم

كسي منو نميخاد منم .
دقيقا زمانيه كه دلم لاي پامه !

۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

ماوراء

وقتي خودمو در معرض قضاوت ديگران قرار ميدم حالت يك آدم عريان بهم دست ميده !

۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

13

عيد مزخرفه و 13 از اون بدتر .

۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه

خا ستن و نبودن -- نخاستن و بودن

دنيا به شدت تكراري و خطاپذير و مكانيكي اي هستش (تخمي).
من كه ازكار اين دنيا به شدت حيرانم .
در اوج اعتقاد به چيزي به شدت ازش متنفرم وقتي به چيزي اعتقادي ندارم در عين حال بهش معتقدم.
وقتي چيزي رو نميخام در كنارم وجود داره . ولي برعكس وقتي ميخام به سرعت ناياب ميشه ..
وقتي به مرگ فكر ميكنم سرشار از زندگي ميشم واميد پيدا ميكنم و برعكس ..
----------------------------------
به شدت عجولم سعي در كنترل خودم دارم .
در 6 ماه اخير به شدت به خوي كفتار نزديك شدم قبلا گوسفند بودم ولي الان فكر ميكنم گوسفند قوي تر از كفتاره
حداقل از نظر اخلاقي ..
---------------
چه لزومي داره اينجا بنويسم ؟
هيچي شايد بعدا بشه باهاش بعضي از كارامو توجيه كرد ..
----
سعي ميكنم خودمو تو اين لجن زار غرق كنم چيزي كه ديگران رو ازش منع ميكنم .
ميدونيد چرا چون فك ميكنم اين لجن ها خاصيت درماني دارن .
چه چيزي مانعم ميشه كه نميرم ؟ هيچي .
ميگم كه اگه ميخاي كسي بهت اعتراض نكنه هيچ كاري نكن ولي بازم يكي پيدا ميشه زر بزنه !

۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

بي شعور

در نهايت بي شعوري به سر ميبرم .
فعلا ميخام همينطور بمونم.
تا كمي از بيشعوري به شعور برسم.شايدم نرسم.
بدترين آدم كسي كه چيزي رو از كسي گدايي كنه بدتر از اون كسيه كه اونو بهش نده.
(البته تا ببينيم اون چيز چي باشه!)

۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

سا ل نو

اگرچه اينا همه قرارداديه كه سال , كي نو ميشه و اگه خوب نگاه كنيم زندگي ما يه تيكه س با تولد و مرگ .
در هر صورت سال نو مبارك .
هفت روز از اين سال جديد هم گذشت هيچ خاكي بر هيچ جايي نشد.
من همش منتظرم تا يه چيزي بشه خارج از اراده من تا عوض بشم خب اون اتفاق هنوز نيافتاده .
خيلي تشنمه ولي كسي نيس بهم آب بده در حالي كه ساقي خود منم .
دوباره اون فكر احمقانه برو بيرون درس ميشه اوفتاده تو كلم چقد احمقم .
چند سال پيشا به اين نتيجه رسيده بودم كه اگه اينجا موفق نشم خوب هيچ جاي ديگه هم نميشم .
دارم تلاشمو ميكنم تا اينجا بتونم بعد هرجا كه بخام بتونم.
وقتي خيلي دست وپا ميزنم ياد اين ميفتم كه " آهو نميشوي بدين چست و خيز گوسفند ".

۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

چشم ها

چشم ها هيجاني ترين عضو درطرف مقابل هستند كه ميتونه جذب يا دفع كنه .
من 24 ساعت تمام تو فكر يكي هستم فقط به خاطر نگاهش !

۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبه

در باب گشادي مقعد

مسلما انتشار 35 تا پيام تو يك سال كاملا گوياس كه بنده چقد گشاد تشريف دارم.

۱۳۸۷ اسفند ۱۷, شنبه

پوچي

من دقيقا يه آدم الاف دسته دار هستم كه كه هر چيزي يا كسي كه قابل هضم باشه رو ميخورم اخطار نزديك نشيد

۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

چت

تو اتاق چت يكي پيام ميده وب س ك س كي ميخاد !
بهش پيام ميدم
اسل ميخاد
ميگم كه دخترم و..
ميگه وب ميخاي
ميگم آره
وب رو زوم كرده ناحيه تناسليش .
تحريكش ميكنم كه نشونش بده
نشون ميده
ازش تشكر ميكنم و بهش ميگم كه فقط ميخاستم ببينم از مال من بزرگتره يا نه !؟

۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

دوباره

چقد حرفايي كه از ته دل مياد به دل ميشينه لازم نيس پشتش چيزي باشه فقط بايد از اون ته مها بياد بيرون.
فرار
ميخام فرار كنم از چيزي كه هستم ازچيزي كه بودم خسته شدم داغونم .
26 تا رفته نميخام اون بعديم اينطوري باشه اگه باشه !؟
خيلي ساده زندگي كردم خيلي .
كاره درست حسابي كم كردم.
كسي نيس همفرار ما باشه ؟
باي

۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه

زندگي واقعي

سلام
گاهي فك ميكنم كه اونقده از زندگي واقعي دورم كه بايد يه سري كلاس زندگي واقعي رو برم.
باي